معنی فارسی nonreliance

B1

عدم وابستگی به افراد یا منابع قابل اعتماد.

The state of not relying on someone or something.

example
معنی(example):

عدم وابستگی به مشاوره‌های کارشناسان به مشکلات مختلفی منجر شد.

مثال:

Nonreliance on the expert advice led to various problems.

معنی(example):

عدم وابستگی او به راهنمایی‌ها باعث شد با مشکلاتی روبرو شود.

مثال:

His nonreliance on guidance caused him to struggle.

معنی فارسی کلمه nonreliance

: معنی nonreliance به فارسی

عدم وابستگی به افراد یا منابع قابل اعتماد.