معنی فارسی nonsacrifice
B1عدم فدا کردن، عملی که در آن فدایی تقدیم نمیشود.
The state or principle of not making sacrifices.
- NOUN
example
معنی(example):
آنها به عدم فدا کردن اعتقاد داشتند و انتخاب را بر الزام ترجیح میدادند.
مثال:
They believed in nonsacrifice, valuing choice over obligation.
معنی(example):
فلسفه عدم فدا کردن آزادی شخصی و خودمختاری را ترویج میکند.
مثال:
The philosophy of nonsacrifice promotes personal freedom and autonomy.
معنی فارسی کلمه nonsacrifice
:
عدم فدا کردن، عملی که در آن فدایی تقدیم نمیشود.