معنی فارسی nonsensually

B1

به صورت غیرحس‌گرایانه یا بی‌معنی.

In a manner that lacks sensory appeal or logical sense.

example
معنی(example):

او به طور بی‌حس صحبت کرد و همه را گیج کرد.

مثال:

He spoke nonsensually, leaving everyone puzzled.

معنی(example):

داستان به طور بی‌حس نوشته شده بود و دنبال کردن آن سخت بود.

مثال:

The story was nonsensually written, making it hard to follow.

معنی فارسی کلمه nonsensually

: معنی nonsensually به فارسی

به صورت غیرحس‌گرایانه یا بی‌معنی.