معنی فارسی nonspirituness

B1

وضعیتی است که در آن ابعاد روحانی و معنوی به وضوح وجود ندارد.

The state of lacking spirit or spiritual qualities.

example
معنی(example):

غیرواماندید بودن سبک زندگی او او را مجبور به تمرکز بر مسائل عملی کرد.

مثال:

The nonspirituness of his lifestyle made him focus on practical matters.

معنی(example):

بسیاری از مردم در دنیای شلوغ غیرواماندید بودن را آزادکننده می‌یابند.

مثال:

Many people find nonspirituness liberating in a busy world.

معنی فارسی کلمه nonspirituness

: معنی nonspirituness به فارسی

وضعیتی است که در آن ابعاد روحانی و معنوی به وضوح وجود ندارد.