معنی فارسی nonsuccessively
B1به شیوهای که رویدادها یا نتایج پیوسته نیستند.
In a manner that is not successive or consecutive.
- ADVERB
example
معنی(example):
آنها در چندین مسابقه به صورت غیرمداوم برنده شدند.
مثال:
They won nonsuccessively in several competitions.
معنی(example):
تیمها به صورت غیرمداوم در مسابقات شرکت کردند.
مثال:
The teams participated nonsuccessively in the tournament.
معنی فارسی کلمه nonsuccessively
:
به شیوهای که رویدادها یا نتایج پیوسته نیستند.