معنی فارسی nontraditionally
B2به طور غیرسنتی، در اختلاف با روشهای معمول و متعارف.
In a manner that does not conform to traditional norms or practices.
- ADVERB
example
معنی(example):
او به طور غیرسنتی برای محل کار لباس میپوشد.
مثال:
She dresses nontraditionally for the office.
معنی(example):
آنها به طور غیرسنتی به حل مسائل میپردازند.
مثال:
They approach problem-solving nontraditionally.
معنی فارسی کلمه nontraditionally
:
به طور غیرسنتی، در اختلاف با روشهای معمول و متعارف.