معنی فارسی not know what hit one
B2به این معنی است که فرد به طور ناگهانی متوجه اتفاقی می‌شود و به عمق آن پی نمی‌برد.
To be caught off guard or confused by a sudden event or happening.
- verb
verb
معنی(verb):
To be extremely surprised by an event.
مثال:
My friend didn't know what had hit him when I poured a bucket of water over his head.
example
معنی(example):
بعد از اینکه بازی را باخت، او نمی‌دانست چه بر سرش آمد.
مثال:
After he lost the game, he didn't know what hit him.
معنی(example):
او از خبر آنقدر شگفت‌زده شد که نمی‌دانست چه بر او گذشته است.
مثال:
She was so surprised by the news that she didn't know what hit her.
معنی فارسی کلمه not know what hit one
:
به این معنی است که فرد به طور ناگهانی متوجه اتفاقی می‌شود و به عمق آن پی نمی‌برد.
