معنی فارسی obducted

B1

فعل به معنای بازداشت یا جلب، به ویژه در ارتباط با به دست آوردن شواهد یا شاهدان.

To have been taken or detained, usually in a forcing manner.

verb
معنی(verb):

To draw over; to cover.

example
معنی(example):

مقامات دزد مظنون را برای بازجویی بازداشت کردند.

مثال:

The authorities obducted the suspected thief for questioning.

معنی(example):

او شب گذشته بازداشت شد و سپس آزاد گردید.

مثال:

She had been obducted last night and then released.

معنی فارسی کلمه obducted

: معنی obducted به فارسی

فعل به معنای بازداشت یا جلب، به ویژه در ارتباط با به دست آوردن شواهد یا شاهدان.