معنی فارسی obedientially

B1

به‌طور اطاعت‌پذیر، به شکلی که نشان‌دهنده اطاعت باشد.

In a manner that shows obedience.

example
معنی(example):

سگ به‌طور مطیع دستورها را دنبال کرد.

مثال:

The dog followed commands obedientially.

معنی(example):

او هنگام درخواست به‌طور مطیع عمل کرد.

مثال:

She acted obedientially when asked.

معنی فارسی کلمه obedientially

: معنی obedientially به فارسی

به‌طور اطاعت‌پذیر، به شکلی که نشان‌دهنده اطاعت باشد.