معنی فارسی oblectate
B1سرگرم شدن، به خوشی و لذت بردن از فعالیت یا چیزی خاص اشاره دارد.
To delight or amuse oneself; to find pleasure in something.
- VERB
example
معنی(example):
او معمولاً با کتابها خود را سرگرم میکرد.
مثال:
She would often oblectate herself with books.
معنی(example):
سرگرم شدن به معنای یافتن شادی در چیزهای کوچک است.
مثال:
To oblectate is to find joy in little things.
معنی فارسی کلمه oblectate
:
سرگرم شدن، به خوشی و لذت بردن از فعالیت یا چیزی خاص اشاره دارد.