معنی فارسی obliviously

B1

به طور ناآگاهانه یا بدون توجه.

In a manner that shows lack of awareness or concern.

example
معنی(example):

او بی‌خبر از همه چیز در خیابان‌های شلوغ قدم زد.

مثال:

She walked obliviously through the crowded streets.

معنی(example):

او به طور بی‌خبر نشانه‌های هشدار را نادیده گرفت.

مثال:

He obliviously ignored the warning signs.

معنی فارسی کلمه obliviously

: معنی obliviously به فارسی

به طور ناآگاهانه یا بدون توجه.