معنی فارسی obloquious
C2شخصی که به شدت انتقادی و بدگویی میکند.
Characterized by habitually speaking ill or demeaning others.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
طبیعت انتقادی او باعث شد که در دفتر کار محبوب نباشد.
مثال:
His obloquious nature made him unpopular at the office.
معنی(example):
او نظرات انتقادی او را در طول بحثهایشان خستهکننده مییافت.
مثال:
She found his obloquious comments exhausting during their discussions.
معنی فارسی کلمه obloquious
:
شخصی که به شدت انتقادی و بدگویی میکند.