معنی فارسی obreptitious
B2فریبنده، به معنی پنهانی و غیرمطمئن در نقشه یا عمل.
Deceptively sneaky or tricky in behavior.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
اقدامات فریبنده او نگرانیهای زیادی را برانگیخت.
مثال:
His obreptitious actions raised several concerns.
معنی(example):
رفتار فریبنده میتواند اعتماد در روابط را آسیب بزند.
مثال:
Obreptitious behavior can damage trust in relationships.
معنی فارسی کلمه obreptitious
:
فریبنده، به معنی پنهانی و غیرمطمئن در نقشه یا عمل.