معنی فارسی obsequent

B1

وابسته به آنچه که بعد از یک واقعه رخ می‌دهد.

Following in time or order; subsequent.

example
معنی(example):

تغییرات ابسکننت در قانون بر همه تأثیر گذاشت.

مثال:

The obsequent changes in the law affected everyone.

معنی(example):

او بر مراحل ابسکننت برای دستیابی به هدفش تمرکز کرد.

مثال:

She focused on the obsequent steps to achieve her goal.

معنی فارسی کلمه obsequent

: معنی obsequent به فارسی

وابسته به آنچه که بعد از یک واقعه رخ می‌دهد.