معنی فارسی obsidional

B1

به عنوان صفت، توصیف‌کننده سنگ‌های مربوط به اوبسیدین یا ویژگی‌های آن‌ها.

Relating to or resembling obsidian or its characteristics.

example
معنی(example):

سنگ‌های اوبسیدینال مطالعه کردنشان جالب است.

مثال:

The obsidional rocks are interesting to study.

معنی(example):

ژئولوژیست‌ها ساختارهای اوبسیدینال را در میدانی بررسی می‌کنند.

مثال:

Geologists analyze obsidional formations in the field.

معنی فارسی کلمه obsidional

: معنی obsidional به فارسی

به عنوان صفت، توصیف‌کننده سنگ‌های مربوط به اوبسیدین یا ویژگی‌های آن‌ها.