معنی فارسی obstructedly

B1

به طور غیرمسیر و با موانع، به گونه‌ای که حرکت یا پیشرفت را دشوار می‌کند.

In a manner that obstructs or impedes movement or progress.

example
معنی(example):

ماشین به طور مسدود در خیابان باریک حرکت کرد.

مثال:

The car moved obstructedly through the narrow street.

معنی(example):

او وقتی عصبی بود به طور مسدود صحبت کرد.

مثال:

He spoke obstructedly when he was nervous.

معنی فارسی کلمه obstructedly

: معنی obstructedly به فارسی

به طور غیرمسیر و با موانع، به گونه‌ای که حرکت یا پیشرفت را دشوار می‌کند.