معنی فارسی obstructant
B1هر چیزی که حرکت یا پیشرفت را محدود یا مسدود کند.
Something that obstructs or inhibits progress.
- NOUN
example
معنی(example):
این شرکت یک مانع نصب کرد تا امنیت ساختمان را افزایش دهد.
مثال:
The company installed an obstructant to enhance security in the building.
معنی(example):
عوامل خاصی میتوانند بهعنوان مانع بر سر راه پیشرفت در یک پروژه عمل کنند.
مثال:
Certain factors can act as an obstructant to progress in a project.
معنی فارسی کلمه obstructant
:
هر چیزی که حرکت یا پیشرفت را محدود یا مسدود کند.