معنی فارسی obtrect

B1

عمل اعتراض کردن یا نارضایتی خود را نشان دادن.

To object or express dissatisfaction.

example
معنی(example):

برای اعتراض به وضعیت نیاز به بررسی دقیق است.

مثال:

To obtrect the situation would require careful consideration.

معنی(example):

او تصمیم گرفت به رفتار ناعادلانه‌ای که دریافت کرده بود اعتراض کند.

مثال:

He decided to obtrect the unfair treatment he received.

معنی فارسی کلمه obtrect

: معنی obtrect به فارسی

عمل اعتراض کردن یا نارضایتی خود را نشان دادن.