معنی فارسی obturatory
B2مربوط به عمل پر کردن یا مسدود کردن، به ویژه در پزشکی و دندانپزشکی.
Relating to the process of filling or sealing a space.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
تکنیک obturatory برای اطمینان از یک مهر و موم صحیح استفاده شد.
مثال:
The obturatory technique was used to ensure a proper seal.
معنی(example):
دستگاههای obturatory برای برخی از روشهای تشخیصی ضروری هستند.
مثال:
Obturatory devices are necessary for certain diagnostic procedures.
معنی فارسی کلمه obturatory
:
مربوط به عمل پر کردن یا مسدود کردن، به ویژه در پزشکی و دندانپزشکی.