معنی فارسی obumbrant
B1سایهدار یا سایهافکن که میتواند محافظ یا پناهگاهی ایجاد کند.
Providing shade; shading.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
درختان سایهدار در یک روز گرم سایه زیادی ایجاد کردند.
مثال:
The obumbrant trees provided ample shade on a hot day.
معنی(example):
ما از سایهی سایهدار درختان هنگام پیادهروی قدردانی کردیم.
مثال:
We appreciated the obumbrant canopy while walking.
معنی فارسی کلمه obumbrant
:
سایهدار یا سایهافکن که میتواند محافظ یا پناهگاهی ایجاد کند.