معنی فارسی obumbrated

B1

پوشیده شده، به معنای چیزی که توسط سایه یا پرده‌ای پنهان شده باشد.

Concealed or overshadowed.

example
معنی(example):

تپه‌ها توسط مه عصر سایه افکنده شدند.

مثال:

The hills were obumbrated by the evening mist.

معنی(example):

معنی کلمات او توسط لحنش سایه افکنده شد.

مثال:

The meaning of her words was obumbrated by her tone.

معنی فارسی کلمه obumbrated

: معنی obumbrated به فارسی

پوشیده شده، به معنای چیزی که توسط سایه یا پرده‌ای پنهان شده باشد.