معنی فارسی off one's nana

B1

عبارتی که نشان‌دهنده دیوانگی یا رفتار غیرعادی است.

An expression indicating someone is acting crazy or irrational.

example
معنی(example):

او به طرز عجیبی رفتار می‌کرد و فکر می‌کردم که دیوانه شده است.

مثال:

He was acting so strangely, I thought he was off his nana.

معنی(example):

بعد از اینکه تمام شب بیدار ماند، او کمی دیوانه به نظر می‌رسید.

مثال:

After staying up all night, she seemed a bit off her nana.

معنی فارسی کلمه off one's nana

:

عبارتی که نشان‌دهنده دیوانگی یا رفتار غیرعادی است.