معنی فارسی off one's game

B1

بد رفتار کردن یا زیر سطح معمولی عملکرد داشتن.

To be in a poor performing state; not performing at one’s best.

example
معنی(example):

او معمولاً بازیکن خوبی است، اما امروز به نظر می‌رسد که خوب نیست.

مثال:

He's usually a great player, but today he seems off his game.

معنی(example):

زمانی که او خوب نیست، برای تمرکز مشکل دارد.

مثال:

When she is off her game, she struggles to focus.

معنی فارسی کلمه off one's game

:

بد رفتار کردن یا زیر سطح معمولی عملکرد داشتن.