معنی فارسی off the ball

B2

عبارتی که به معنای عدم دقت یا آمادگی در یک موقعیت است.

Not paying attention or being alert to an ongoing situation.

example
معنی(example):

او غافل بود و فرصت گلزنی خود را از دست داد.

مثال:

He was off the ball and missed his chance to score.

معنی(example):

همیشه بیدار و هوشیار باشید و هیچگاه در بازی غافل نشوید.

مثال:

Always be alert and never be off the ball in a game.

معنی فارسی کلمه off the ball

: معنی off the ball به فارسی

عبارتی که به معنای عدم دقت یا آمادگی در یک موقعیت است.