معنی فارسی officiation

B1

برگزاری یک مراسم یا اقدام رسمی، به ویژه در زمینه‌های مذهبی یا قانونی.

The act of officiating at a ceremony or formal event.

example
معنی(example):

برگزاری این رویداد با دقت زیادی انجام شد.

مثال:

The officiation of the event was conducted with great care.

معنی(example):

مراسم ازدواج با حضور بسیاری از دوستان و خانواده انجام شد.

مثال:

Officiation of the marriage was witnessed by many friends and family.

معنی فارسی کلمه officiation

: معنی officiation به فارسی

برگزاری یک مراسم یا اقدام رسمی، به ویژه در زمینه‌های مذهبی یا قانونی.