معنی فارسی olfactometric
B2اندازهگیریهای مرتبط با حس بویایی و تحلیل بوها.
Related to the measurement of smell or olfactory sensations.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
اندازهگیریهای اولفاکتومتریک به تعیین شدت بوی کمک کرد.
مثال:
The olfactometric measurements helped determine the scent intensity.
معنی(example):
محققان از روشهای اولفاکتومتریک برای مطالعه بوهای انسانی استفاده کردند.
مثال:
Researchers used olfactometric methods to study human smells.
معنی فارسی کلمه olfactometric
:
اندازهگیریهای مرتبط با حس بویایی و تحلیل بوها.