معنی فارسی omened
B1دارای نشانه یا علامت، به ویژه در رابطه با پیشگویی.
Having or being a sign of something that will happen.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
ابرهای تیره قبل از طوفان به نظر میرسیدند که نشانه بدی هستند.
مثال:
The dark clouds seemed omenous before the storm.
معنی(example):
بسیاری بر این باور بودند که رویدادهای نشانهدار، فاجعه را پیشبینی میکنند.
مثال:
Many believed that the omened events foretold disaster.
معنی فارسی کلمه omened
:
دارای نشانه یا علامت، به ویژه در رابطه با پیشگویی.