معنی فارسی omening

B1

فرایند یا عمل پیشگویی یا نشانه‌گذاری از وقایع آینده.

The act of indicating or foretelling future events.

example
معنی(example):

دیدن دنباله‌دار نشانه‌ای بود که تغییر در راه است.

مثال:

The sight of the comet was omenous, suggesting change was coming.

معنی(example):

نشانه‌های پیشگوئنده اغلب توسط افرادی که به دنبال راهنمایی هستند، تفسیر می‌شوند.

مثال:

Omening signs are often interpreted by those seeking guidance.

معنی فارسی کلمه omening

: معنی omening به فارسی

فرایند یا عمل پیشگویی یا نشانه‌گذاری از وقایع آینده.