معنی فارسی omniformity
B1مفهوم یکسانی در ساختار یا عملکرد که اجازه میدهد هر چیز به نوعی با یکدیگر مطابقت داشته باشد.
The quality or state of being all-encompassing or uniformly shaped across different contexts.
- NOUN
example
معنی(example):
همهجانبهگی در طراحی، به انعطافپذیری و انطباق کمک میکند.
مثال:
Omniformity in design allows for flexibility and adaptability.
معنی(example):
مفهوم همهجانبهگی، چندکاربردی بودن در حل مسئله را ترویج میدهد.
مثال:
The concept of omniformity promotes versatility in problem-solving.
معنی فارسی کلمه omniformity
:
مفهوم یکسانی در ساختار یا عملکرد که اجازه میدهد هر چیز به نوعی با یکدیگر مطابقت داشته باشد.