معنی فارسی omnigenous
B1دارای توانایی یا قابلیت در استفاده از منابع مختلف یا حضور در هر محیطی.
Having the capability to thrive in any environment or utilize various resources.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
ماهیت همهجاگی این گونه به آن اجازه میدهد تا در محیطهای مختلف شکوفا شود.
مثال:
The omnigenous nature of the species allows it to thrive in various environments.
معنی(example):
به عنوان یک موجود همهجا، میتواند هم گیاهان و هم جانوران را مصرف کند.
مثال:
As an omnigenous organism, it can consume both plants and animals.
معنی فارسی کلمه omnigenous
:
دارای توانایی یا قابلیت در استفاده از منابع مختلف یا حضور در هر محیطی.