معنی فارسی omnivoracious
C2تمایل بسیار زیاد به خوردن همه نوع غذا.
Having an insatiable appetite for various kinds of food.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
شهی دلی او به گونهای فراخوران او را به امتحان کردن غذاهای جدید علاقهمند کرد.
مثال:
His omnivoracious appetite made him love trying new cuisines.
معنی(example):
یک خواننده فراخوران از کتابهای همه ژانرها لذت میبرد.
مثال:
An omnivoracious reader enjoys books from all genres.
معنی فارسی کلمه omnivoracious
:
تمایل بسیار زیاد به خوردن همه نوع غذا.