معنی فارسی on the telephone

B1

به معنای صحبت یا برقراری ارتباط از طریق تلفن، چه ثابت و چه همراه.

Speaking or communicating using a telephone.

example
معنی(example):

برای دو ساعت با خواهرم در تلفن صحبت کردم.

مثال:

I spoke to my sister on the telephone for two hours.

معنی(example):

او ترجیح می‌دهد تجارت را در تلفن انجام دهد تا به صورت حضوری.

مثال:

He prefers to conduct business on the telephone rather than in person.

معنی فارسی کلمه on the telephone

: معنی on the telephone به فارسی

به معنای صحبت یا برقراری ارتباط از طریق تلفن، چه ثابت و چه همراه.