معنی فارسی on-shore

B2

به کارهایی اشاره دارد که در کنار ساحل یا زمین انجام می‌شود.

Pertaining to activities that occur on land near a body of water.

example
معنی(example):

ماهیگیران در ساحل به تعمیر تورهای خود مشغول بودند.

مثال:

The fishermen worked on-shore to repair their nets.

معنی(example):

مزارع بادی ساحلی انرژی را برای شهر تولید می‌کنند.

مثال:

On-shore wind farms generate energy for the city.

معنی فارسی کلمه on-shore

: معنی on-shore به فارسی

به کارهایی اشاره دارد که در کنار ساحل یا زمین انجام می‌شود.