معنی فارسی on-the-town
B1رفتن به یک مکان اجتماعی مانند رستوران یا بار برای تفریح و سرگرمی.
To go out for entertainment, typically in a lively or social environment.
- OTHER
example
معنی(example):
آنها برای جشن سالگرد خود به شهر رفتند.
مثال:
They went out on the town to celebrate their anniversary.
معنی(example):
ما شبی در شهر را با غذا و موسیقی عالی لذت بردیم.
مثال:
We enjoyed a night on the town filled with great food and music.
معنی فارسی کلمه on-the-town
:
رفتن به یک مکان اجتماعی مانند رستوران یا بار برای تفریح و سرگرمی.