معنی فارسی onwaiting

B1

در حالت انتظار بودن، به معنای انتظار کشیدن برای چیزی یا کسی.

A state of being in a position to wait for something or someone.

example
معنی(example):

من در انتظار دوست‌ام هستم تا بیاید.

مثال:

I am onwaiting for my friend to arrive.

معنی(example):

این پروژه در انتظار تأیید مدیر است.

مثال:

The project is onwaiting for approval from the manager.

معنی فارسی کلمه onwaiting

: معنی onwaiting به فارسی

در حالت انتظار بودن، به معنای انتظار کشیدن برای چیزی یا کسی.