معنی فارسی opacified
B1به حالتی اطلاق میشود که چیزی قبلاً شفاف بود و اکنون غیرشفاف شده است.
Made opaque or rendered less clear.
- verb
verb
معنی(verb):
To make opaque.
example
معنی(example):
محلول با اضافه کردن نشاسته کدر شده بود.
مثال:
The solution was opacified by the addition of starch.
معنی(example):
شیشه برای حفظ حریم خصوصی بیشتر کدر شده بود.
مثال:
The glass was opacified for better privacy.
معنی فارسی کلمه opacified
:
به حالتی اطلاق میشود که چیزی قبلاً شفاف بود و اکنون غیرشفاف شده است.