معنی فارسی opaquing

B1

عملی که در آن چیزی به حالتی غیر شفاف تبدیل می‌شود.

The act of making something opaque; rendering it non-transparent.

example
معنی(example):

آنها در حال غیر شفاف کردن پنجره‌ها برای افزایش حریم خصوصی در دفتر هستند.

مثال:

They are opaquing the windows to enhance privacy in the office.

معنی(example):

هنرمند در حال غیر شفاف کردن بوم برای آماده‌سازی لایه‌های جدید رنگ است.

مثال:

The artist is opaquing the canvas to prepare for new layers of paint.

معنی فارسی کلمه opaquing

: معنی opaquing به فارسی

عملی که در آن چیزی به حالتی غیر شفاف تبدیل می‌شود.