معنی فارسی oratrix
B1سخنور زن با تأکید بر مهارت و حضور قوی در صحبت کردن.
A female orator; often used to denote a skilled female speaker.
- NOUN
example
معنی(example):
سخنور زن زمانهای باستان از صدای خود برای قانعکردن استفاده کرد.
مثال:
The oratrix of ancient times used her voice to persuade.
معنی(example):
یک سخنور زن از مخاطبانش احترام طلب میکرد.
مثال:
An oratrix commanded respect from her audience.
معنی فارسی کلمه oratrix
:
سخنور زن با تأکید بر مهارت و حضور قوی در صحبت کردن.