معنی فارسی orby
B1به شکلی کروی یا گرد اشاره دارد، معمولاً در توصیف اشیا.
Referring to something that is round or spherical, usually in the description of objects.
- OTHER
example
معنی(example):
طبیعت اوربد شی آن را جالب کرد.
مثال:
The orby nature of the object made it intriguing.
معنی(example):
او سنگهای اوربدی از رودخانه جمعآوری کرد.
مثال:
He collected orby stones from the river.
معنی فارسی کلمه orby
:
به شکلی کروی یا گرد اشاره دارد، معمولاً در توصیف اشیا.