معنی فارسی ordinaire
B1عادی، معمولی، به معنای چیزهایی که بهطور معمول دیده میشوند.
Common or usual; not special or extraordinary.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
در آشپزی، استفاده از مواد اولیه عادی گاهی میتواند به بهبود غذا کمک کند.
مثال:
In cooking, using ordinaire ingredients can sometimes enhance the dish.
معنی(example):
او لباسهای عادی را برای پوشیدن روزانهاش ترجیح میدهد.
مثال:
He prefers ordinaire clothes for his daily wear.
معنی فارسی کلمه ordinaire
:
عادی، معمولی، به معنای چیزهایی که بهطور معمول دیده میشوند.