معنی فارسی orientative
B1راهنما یا هدایت کننده، به چیزهایی که به افراد در جهت گیری کمک میکنند اشاره دارد.
Serving to provide guidance or direction.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
راهنماهای ارشادی به دانشجویان کمک کردند تا انتظارات را درک کنند.
مثال:
The orientative guidelines helped students understand the expectations.
معنی(example):
آنها به دانشجویان جدید حمایت ارشادی ارائه دادند.
مثال:
They provided orientative support to the new students.
معنی فارسی کلمه orientative
:
راهنما یا هدایت کننده، به چیزهایی که به افراد در جهت گیری کمک میکنند اشاره دارد.