معنی فارسی orientator
B1کسی که به دیگران در جهتیابی و پیدا کردن مسیر کمک میکند.
A person who provides orientation or direction.
- NOUN
example
معنی(example):
یک راهنما میتواند در پیمایش محیطهای ناآشنا کمک کند.
مثال:
An orientator can assist in navigating unfamiliar environments.
معنی(example):
برای سفرمان به شهر جدید، یک راهنما استخدام کردم.
مثال:
I hired an orientator for our trip to the new city.
معنی فارسی کلمه orientator
:
کسی که به دیگران در جهتیابی و پیدا کردن مسیر کمک میکند.