معنی فارسی orienter

B1

کسی که به دیگران در پیدا کردن مسیر کمک می‌کند.

A person who helps others find their way or understand their environment.

example
معنی(example):

راهنما به ما نشان داد چگونه در محوطه دانشگاه راه را پیدا کنیم.

مثال:

The orienter showed us how to find our way around the campus.

معنی(example):

هر راهنما باید در مورد منطقه اطلاعات کافی داشته باشد.

مثال:

Each orienter must be knowledgeable about the area.

معنی فارسی کلمه orienter

: معنی orienter به فارسی

کسی که به دیگران در پیدا کردن مسیر کمک می‌کند.