معنی فارسی originary

B1

وابسته به اصل یا منبع اصلی که پایه‌گذار یک مفهوم یا ایده است.

Relating to origin; original or primal.

example
معنی(example):

مفاهیم ابتدایی این نظریه دشوار بود که درک شوند.

مثال:

The originary concepts of the theory were difficult to grasp.

معنی(example):

آنها متون ابتدایی این سنت را مورد بررسی قرار دادند.

مثال:

They explored the originary texts of the tradition.

معنی فارسی کلمه originary

: معنی originary به فارسی

وابسته به اصل یا منبع اصلی که پایه‌گذار یک مفهوم یا ایده است.