معنی فارسی oscillance

B1

اهتزاز، حرکتی تناوبی و لرزشی که در بسیاری از پدیده‌های طبیعی وجود دارد.

The act of swaying or vibrating back and forth.

example
معنی(example):

اهتزاز پاندول می‌تواند خیره‌کننده باشد.

مثال:

The oscillance of the pendulum can be mesmerizing.

معنی(example):

اهتزاز به طور معمول در زمینه فیزیک مورد مطالعه قرار می‌گیرد.

مثال:

Oscillance is often studied in the context of physics.

معنی فارسی کلمه oscillance

: معنی oscillance به فارسی

اهتزاز، حرکتی تناوبی و لرزشی که در بسیاری از پدیده‌های طبیعی وجود دارد.