معنی فارسی oscillancy

B1

اهتزاز، جنبش تناوبی و لرزشی که در فیزیک امواج بررسی می‌شود.

The property of oscillating; a back-and-forth motion.

example
معنی(example):

اهتزاز امواج نوری می‌تواند رنگ‌های مختلفی ایجاد کند.

مثال:

The oscillancy of light waves can create various colors.

معنی(example):

درک اَهتزاز در فیزیک موج مهم است.

مثال:

Understanding oscillancy is important in wave physics.

معنی فارسی کلمه oscillancy

: معنی oscillancy به فارسی

اهتزاز، جنبش تناوبی و لرزشی که در فیزیک امواج بررسی می‌شود.