معنی فارسی osteomyelitis
B2استخوانعفونت، عفونت باکتریایی درون استخوان که ممکن است به روشهای مختلف از جمله جراحی درمان شود.
A severe infection of the bone or bone marrow.
- noun
noun
معنی(noun):
An infection of the bone
example
معنی(example):
استخوانعفونت، عفونتی است که استخوان را تحت تاثیر قرار میدهد.
مثال:
Osteomyelitis is an infection of the bone.
معنی(example):
درمان استخوانعفونت معمولاً شامل آنتیبیوتیکها است.
مثال:
Treatment for osteomyelitis usually involves antibiotics.
معنی فارسی کلمه osteomyelitis
:
استخوانعفونت، عفونت باکتریایی درون استخوان که ممکن است به روشهای مختلف از جمله جراحی درمان شود.