معنی فارسی out of breath

B1

احساس خستگی و ناتوانی در نفس کشیدن به دلیل فعالیت بدنی زیاد.

Experiencing difficulty in breathing due to exertion.

example
معنی(example):

بعد از دویدن به سمت پله‌ها، از نفس افتاده بودم.

مثال:

After running up the stairs, I was out of breath.

معنی(example):

او بعد از تمرین شدید، از نفس افتاده بود.

مثال:

She felt out of breath after the intense workout.

معنی فارسی کلمه out of breath

: معنی out of breath به فارسی

احساس خستگی و ناتوانی در نفس کشیدن به دلیل فعالیت بدنی زیاد.