معنی فارسی out of order
B1خراب، زمانی که وسیلهای کار نمیکند یا به درستی عمل نمیکند.
Not functioning or not in the correct state.
- IDIOM
example
معنی(example):
آسانسور خراب است.
مثال:
The elevator is out of order.
معنی(example):
این دستگاه خراب است و نیاز به تعمیر دارد.
مثال:
This machine is out of order and needs repair.
معنی فارسی کلمه out of order
:
خراب، زمانی که وسیلهای کار نمیکند یا به درستی عمل نمیکند.