معنی فارسی out-of-joint

B1

غیرهمزمان یا ناهمخوان با چیزی، به ویژه در گفتگو یا برنامه.

Not in harmony or not fitting; out of balance.

example
معنی(example):

نظرات او با موضوع بحث هماهنگی نداشت.

مثال:

Her comments were out-of-joint with the topic of discussion.

معنی(example):

وقتی برنامه به هم ریخت، مجبور شدیم سریعاً تنظیم کنیم.

مثال:

When the plan went out-of-joint, we had to adjust quickly.

معنی فارسی کلمه out-of-joint

: معنی out-of-joint به فارسی

غیرهمزمان یا ناهمخوان با چیزی، به ویژه در گفتگو یا برنامه.